حجت الله کاراندیش :بازیگری را از سال۱۳۶۸ با عروسک گردانی آغاز نمود،سپس درچندین فیلم کوتاه وبلند ونمایش صحنه ای به ایفای نقش پرداخت.از جمله فیلم کوتاه خانهٔ گِلی من(۱۳۶۸)،نمایش بچهٔ تابستان(۱۳۷۲)،نمایش گل اومدبهاراومد(۱۳۷۲)،نمایش گذرگاه(۱۳۷۲)فیلم کوتاه اگرباهم بودیم(۱۳۷۳)،تله تأترگذرگاه(۱۳۷۴)،فیلم بلند داستانی درگنجینهٔ ترویج(درنجوای آب)۱۳۷۴،تله تأتر وارث(۱۳۷۵)،نمایش شکسته بخوان(۱۳۷۹)و... درزمینهٔ دستیاری طراحی صحنه ولباس نیز می توان به فیلم سینمایی چتری برای دونفر(۱۳۷۹)،فیلم سینمایی اینجا چراغی روشن است(۱۳۸۱)،سریال حامی(۱۳۸۱)،فیلم سینمایی گاهی به آسمان نگاه کن(۱۳۸۱) و نویسندگی ومنشی صحنه برای فیلم مستند داستانی با آتش نرقص(۱۳۸۰)، ترانه سرایی مجموعه عروسکی مورچه های کلاس(۱۳۸۲)و...اشاره نمود. سرودن شعر را در قالب غزل ومثنوی از سال۱۳۷۰آغاز کرد که حاصل آن کتاب الکترونیکی اشعار صابری می باشد.وی همچنین فعالیت موسیقی اش را از سال ۱۳۷۵ آغاز نمود ودر زمینهٔ موسیقی وآواز سنتی وکلاسیک،کم وبیش واز سر تفنن فعالیت دارد. فیلم مستند داستانی باآتش نرقص،برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلمنامه وکارگردانی از جشنوارهٔ بوگوتای کلمبیا درسال۲۰۰۲گردید که استقبال چشمگیری از تماشاچیان را به همراه داشت.
هنر وهنرمندشکوفاگر زیبایی ها برای رسیدن به کمالات انسانی است.آنچنان که هنرمند هرچه بیشتر درجریان امواج پرتلاطم این اقیانوس بیکران غرق وشناور میشود،تشنه تر شده وبیشتر طلب میکند.
تمامی زمینه های هنری به یک نقطه ویک مسیر مشترک ختم می شود وآن هم رسیدن به زیبایی ها درجهت شناخت این جهان هستی است.خلاقیت ودرک از این جهان هستی نقطه عطفی است برای رسیدن به این هدف وحس مشترک.
در اینجا باید به تعریفی جامع از هنر بپردازم.به عقیده اینجانب هنر یعنی: کنتراست بین خطوط نازک وضخیم و نقاط قوت وضعف درخط ونقاشی،ترکیبی ازمیزان زیر وبم بودن صدا درآواز وموسیقی،کنتراست تاریکی وروشنایی درتصویربرداری وعکاسی،فراز وفرود شخصیت ها درسینما ،تأتر وهنرهای نمایشی،تقابل برجستگی ها وفرورفتگی ها درمجسمه سازی وکارهای حجمی و...
پس درتمامی زمینه های هنری به یک حس مشترک می رسیم که ازمجموع این تضادها ،زیبایی ها شکل گرفته وحتی میتوان به شناخت کاملی از خود نیزبرسیم.
درپایان باید بگویم که زندگی وخلقت انسان نیز ازبدو تولد تا مرگ آدمی، بزرگترین هنر از جانب خداوند رحمان است،تضادِ بین پستی ها وبلندیهای زندگی،زشتی ها وزیبایی ها درکنارهم ،انسان را به درک وتأمل جدیدی از زندگی وخلقت می کشاند.این حس مشترک همان وحدانیت الهی است که باید در وجود همه انسان ها به یک نقطه وهدف مشترک برسدوروح الهی انسان تا زمانیکه تمامیت این حواس را تجربه نکند ،نمی تواند به این حس مشترک واتحاد ویکتایی برسدوهنر نیز بالاترین ،بهترین ومؤثرترین وسیله برای رسیدن به این مهم می باشد.
۱۴۰۱/۱۰/۰۵(حجت الله کاراندیش)